بازگشت
تاریخ:
13 اردیبهشت
زمان:
2 دقیقه
نویسنده:
علی درویش
اخبار
فیلم روزهای عالی به کارگردانی ویم وندرس، داستان مردی ژاپنی به نام هیرایاما (با بازی کوجی یاکوشو) را روایت میکند؛ مردی آرام در دهه شصت زندگیاش که زندگیاش را به مجموعهای از عادتهای روزمره فروکاسته است. به گفته گاردین، «هر روزش شبیه به روز قبل است»: هیرایاما سحرخیز است، گیاهانش را آب میدهد، قهوهای کنسروی برمیدارد و با ون کوچکش راهی شغل خود میشود: نظافت توالتهای عمومی توکیو. او تنها زندگی میکند و کمحرف است، اما از مراسمهای کوچک روزانهاش لذت میبرد: گوش دادن به موسیقی راک دهه ۱۹۶۰ روی نوار کاست، خواندن رمانهایی از فاکنر و هایاسمیت، عکاسی از درختان هنگام ناهار و مراقبت از نهالهای افرا.
زندگی او آرام و بدون تنش است، اما با چند رخداد جزئی دستخوش تغییر میشود: همکاری جوان و بینظماش لحظاتی طنزآمیز خلق میکند، پیشخدمت خجالتی یک بار او را میبوسد و با علاقه به کاست لو رید گوش میدهد، و مهمتر از همه، خواهرزادهاش نیکو پس از فرار از خانه به سراغ او میآید. حضور نیکو موجب مواجههی دوبارهی او با خواهرش کِیکو میشود که از دیدن وضعیت زندگی ساده و شغل برادرش شوکه شده است. کِیکو از هیرایاما میخواهد تا پدر پیرشان را که دچار زوال عقل شده، ملاقات کند. اما هیرایاما با اندوه این درخواست را رد میکند و در تنهاییاش به گریه فرو میرود. صحنههایی کوچک – مثل مردی که یادداشتهایی را برای بازی دوز در توالت میگذارد – در میان این روزها تکرار میشوند.
فیلم روزهای عالی واکنش عمدتاً مثبتی از سوی منتقدان انگلیسیزبان دریافت کرده است. وندی آید از گاردین آن را «موفقترین فیلم داستانی ویم وندرس در سالهای اخیر» خوانده و ریتم آرام، فضاسازی تأملبرانگیز و عمق پنهان فیلم را ستوده است. لسآنجلس تایمز فیلم را «ستایشی زیبا از مراقبت، چه جسمی و چه فلسفی» توصیف میکند و بازی یاکوشو را «سرشار از شادی درونی» میداند.
سایت Sight & Sound این فیلم را بهترین اثر داستانی وندرس از زمان بالهای اشتیاق توصیف کرده و به سبک تأملی و شاعرانهاش اشاره میکند. NPR نیز آن را «افسانهای باظرافت و احساسی» خوانده و میگوید با وجود برخی کلیشهها، فیلم با صداقت پرسشهایی دربارهی زندگی در برابر تنهایی، نیاز و ناامیدی مطرح میکند.
بازی کوجی یاکوشو مورد تحسین همگان قرار گرفته است؛ منتقدان گفتهاند او زندگی درونی پرباری را تقریباً بدون دیالوگ منتقل میکند و از چهرهای سرشار از احساس بهره میبرد. صحنهی پایانی با نمایی از چهرهی متحولشدهی او از دلایل اصلی دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره کن دانسته شده است.
منتقدان از روزهای عالی بهعنوان مراقبهای فلسفی بر زندگی روزمره، تنهایی و زیبایی در سادگی یاد کردهاند. وندی آید آن را «تأملی ذِنگونه دربارهی زیبایی، رضایت و سادگی» مینامد. حضور مکرر مفهوم ژاپنی «کومورِبی» (نور آفتاب که از لابهلای برگها عبور میکند) استعارهای است برای توجه به لحظهی گذرا. Sight & Sound مینویسد هیرایاما «درخششی از نور و سایه را در هر برگ میبیند» و همین توجه به جزئیات او را به زیستن در لحظه سوق میدهد.
رویکرد فیلم در انتخاب سکوت، حذف تکنولوژی، زندگی ساده و توجه به لحظه حال، از نظر بسیاری بازتابی از تفکرات ذن و فلسفه شرقیست؛ در عین حال، برخی نیز آن را ستایش بیش از حد از «تسلیم خاموش» میدانند. گلن کنی، در مقابل، معتقد است این انتخاب آگاهانهی یک زندگی معنادار است: «پس از یک سن خاص، آدم فقط میخواهد که جهان بگذارد زندگیاش را همانطور که هست، ادامه دهد.»
کانُوا دربارهی روزهای عالی گفته است:
میفهمیم که از خانوادهای ثروتمند آمده که خود خواسته از آن جدا شده. میگوید: «جهان از جهانهای بسیاری ساخته شده. برخی به هم وصلاند، برخی نه.» او برخی پیوندها را گسسته و تصمیمی فلسفی گرفته: زیستن در تنهایی، غرق در موسیقی، کتاب، گیاهان و سکوت. زندگیای در حداقل، وجودی ضروری به سبک اوزو (کارگردان محبوب وندرس که فیلم فراموشنشدنی توکیو-گا را به او تقدیم کرد). تقریباً هیچ رخدادی در فیلم نمیافتد. روز به روز، زندگی تکرار میشود، آمیخته با رؤیاهای شبانهی هیریاما. در این نگاتیوهای سیاهوسفید، جهان خواب او پر است از شاخوبرگ درختان، چهرههای زنانه، و اوریگامیهای لطیفِ نفسگیر. سایهها، فقط سایهها: اگر دو سایه بر هم بیفتند، آیا تیرهتر میشوند؟ هیریاما و غریبهای در دیداری شبانه چنین میپرسند. یا همچنان لطافت اثیریشان را حفظ میکنند؟ وندرس همچنان به جستوجوی ماهیت تصویر و کنش دیدن ادامه میدهد: بازنمایی جهان برای حفظ آن در قاب نگاه.
زیاد شنیدهایم که میگویند فیلم و سینما میتوانند نوعی زندگی تازه را در دل مخاطب بسازند، یا دستکم نگاهی تازه به زندگی را به او هدیه دهند. نکتهی مهم اما اینجاست که باید بر لبهی رابطهی میان سینما و زندگی ایستاد و دقیقتر به آن نگریست. «زندگی» میتواند شکلهای گوناگونی داشته باشد: سبک زندگی، فرم زندگی، زندگی انتقادی، معنای زندگی و... حال این پرسش پیش میآید که منظور از این رابطهای که ذهن منتقدان را در مواجهه با این فیلم مشغول کرده، کدام یک از این جنبههای زندگی است؟
دستکم بر سر یک چیز توافق وجود دارد: اینکه این فیلم در پیِ «توصیف» زندگی روزمره است. زندگی روزمره را میتوان نقطهی مقابل زندگیهای مصنوعی دانست؛ زندگیهایی ساختگی که از بستر واقعی جامعهای که در آن زندگی میکنیم جدا هستند. این نوع زندگیهای مصنوعی، گاهی فقط در ذهن شکل میگیرند و در جهان عینی، امکان تحقق ندارند.
فیلم با گشودن دریچهای به زندگی روزمره، در حال اندیشیدن به آن است. اساساً هر وقت چیزی در هر مدیومی باز و تشریح میشود، ناخودآگاه فرصتی برای تأمل و تفکر در آن فراهم میشود.
اما به نظر میرسد بعضی خوانشها از این فیلم، پا را فراتر میگذارند. به این معنا که نهتنها فیلم را بازنمایی زندگی روزمره میدانند، بلکه آن را تجلیل میکنند یا این نوع زیستن را «ذات زندگی» تلقی مینمایند. ولی باید توجه داشت که صرفاً لذتبخش بودن یک سبک زندگی در تصویر، به خودی خود بار ارزشی و معرفتی ندارد. نقدها زمانی مفید خواهند بود که بتوانند پلی بزنند میان این نوع زیستن و اثبات ارزش آن. صرفِ توصیف، ما را از مسئولیت بررسی و دفاع از آن توصیف معاف نمیکند.
این پرسش همچنان پابرجاست: آیا هنر و سینما توان چنین اثباتی را دارند؟ یا آیا این وظیفه اصلاً بر عهدهی نقد است؟ اگر میان نقد و اثر هنری تفاوت قائل باشیم، باید در نظر داشته باشیم که هر یک قواعد و فضای خاص خود را دارند. آمیختن این دو فضا تنها موجب گنگ شدن مرزها و گمکردن مسیر شناخت مسائل خواهد شد. امری که بسیار در نقدها میبینیم و میشنویم.
گروه پخش و فیلمسازی مستقل White Fox با هدف حضور جهانی در عرصه فیلمهای سینمایی و ارتقای کیفیت صنعت فیلمسازی، با بهرهگیری از تیمهای متخصص، خدمات جامعی در مراحل مختلف تولید، پستولید و توزیع ارائه میدهد. White Fox با رعایت استانداردهای بینالمللی و تکیه بر خلاقیت و نوآوری، تولید آثار برجسته و دستیابی به بازارهای جهانی را در صدر اهداف خود قرار داده است. از دیگر خدمات White Fox میتوان به تدوین فیلمنامه، مشاوره در زمینه فیلمبرداری، تدوین، پخش، ارائه خدمات برندینگ شخصی در اینستاگرام و سایر شبکههای اجتماعی، و همچنین معرفی فیلمسازان و جریانهای سینمایی جهان اشاره کرد.
© White Fox Cinema Company 2025